املاء و استدراج دو لفظ قرآنی است که از آیات قرآن اقتباس شده است، آنجا که می فرماید:

وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ(182)

و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.

وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ(183)

و به آنها مهلت می‏دهم )تا مجازاتشان دردناکتر باشد(؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی )و حساب شده( است. )و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.(

و همچنین از آیات دیگری مانند:

آل‏عمران : 178   وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ"" آنان كه به راه كفر رفتند گمان نكنند كه مهلتى كه ما به آنها مى‏دهيم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلكه آنها را (براى امتحان) مهلت مى‏دهيم تا بر گناه و سركشى خود بيفزايند، و آنان را عذابى خواركننده است.


الرعد : 32   وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ ""و مردم به رسولان پيش از تو هم استهزاء بسيار كردند من هم به كافران فرصت دادم آن گاه ايشان را به عقوبت گرفته و با چه عقاب سخت به كيفر رسانيدم.

الحج : 44   وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‏ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكيرِ"" و نيز (قوم شعيب) اصحاب مدين (همه رسولان خود را تكذيب نمودند) و موسى نيز تكذيب شد و من هم كافران را (براى امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر كافران) سخت است.


الحج : 48   وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِيَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَيَّ الْمَصيرُ ""چه بسيار قريه‏هايى را كه ستم‏پيشه بودند و من مهلتشان دادم، آن گاه آنها را فروگرفتم. و بازگشت همه نزد من است ""

القلم : 45   وَ أُمْلي‏ لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ " و به آنها مهلت دهم. هر آينه مكر من مكرى استوار است.  

القلم : 44   فَذَرْني‏ وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَديثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ پس مرا با آنها كه اين سخن را تكذيب مى‏كنند واگذار تا اندك‏اندك، چنان كه درنيابند، فروگيريمشان.

 

املاء همان مهلت دادن حق تعالی به مجرمین است واستدراج از جهت لغوی یعنی بتدریج و پله پله کسی را پائین آوردن یا بالا بردن‌، و در اصطلاح به معنای این است که "رتبه کسی را به تدریج پایین بیاورند تا جائی که شقاوت و بدبختی‌اش به نهایت برسد و به ورطه هلاکت بیافتد"، این کار با تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر صورت می‌گیرد تا به وسیله التذاذ از نعمات‌، غفلت تشدید شود و سزاوار عذاب گردد. در سنت استدراج‌، نکته اصلی تجدید نعمت پس از نعمت دیگر می‌باشد، و طبعاً این امر مستلزم مهلت دادن نیز می‌باشد اما این حیثیت بالاصاله ملحوظ نظر نبوده است‌. علامه طباطبائی می‌فرماید از آنجا که استدراج‌، به روش رساندن نعمت بعد از نعمت است‌، و این نعمتها به وسائطی از "ملائکه‌" و "امر" به انسان می‌رسد، لذا از سنت استدراج به صیغه متکلم مع‌الغیر تعبیر آورده شده است‌. ایشان می‌فرماید که املاء از سنخ قضای الهی است و مختص به ذات باریتعالی است و کسی با خدا در آن شریک نیست‌(المیزان‌، ج 8 ، ص 347، ذیل آیة 183 سورة اعراف‌.) و لذا در اغلب موارد قرآنی با صیغه متکلم وحده از آن تعبیر آورده شده است‌

 

خداوند را سنت‌هايي است که منطبق بر آنان با عالم انساني رفتار مي‌کند. اين سنت‌ها ثابت و لايتغير هستند و هر امتي بنا به آن‌چه مي‌کند و مي‌انديشد، ذيل يکي از اين سنت‌ها قرار مي‌گيرد. برخورد قهري و تجلي جلالي خداوند براي مؤمن، عين رحمت و جمال است و برخورد لطفي و تجلي جمالي خداوند براي کافر، عين غضب و جلال است. برخورد قهري با مؤمن براي تربيت و ندامت و منع و هدايت او است و برخورد لطفي با کافر براي غافل کردن بيش از پيش او و اضلال و گمراهي او است؛ هرچه برخورد با کافر به ظاهر لطيف‌تر باشد، در باطن شديدتر است.

 ازجمله آن سنت‌هاي الهي در برخورد با مخالفان، سنت املاء‌ و استدراج است. آن‌که راه گمراهي پيش گرفت و لجاجت کرد، خداوند به او مهلت و امکانات مخالفت بيشتر را اعطا مي‌کند تا او تا آن‌جا که مي‌تواند، مخالفت ورزد و مضل گردد. خداوند زود جلوي او را نمي‌گيرد و مانع او نمي‌گردد. خداوند قادر است تا به محض مخالفت، مخالف را طرد و حذف کند، اما او مخالفان را خوب تحمل مي‌کند و البته اين «تحمل شدن» براي مخالفان «شر» است، ثمره کار عاقبت آشکار مي‌گردد.

از مجموع آیات چنین بدست می‏آید که خداوند گناهکاران و طغیانگران را طبق یک سنت الهی فورا گرفتار مجازات نمی کند. بلکه درهای نعمت را به روی آنان می‏گشاید و هر چه طغیان بیشتر شد ،نعمت هم افزونی می‏یابد که در این صورت از دو حال خارج نیست:

الف :یا متنبه می‏شوند ،که این مصداق هدایت الهی است.

ب : یا بر غرور و معاصی آنان افزوده می شود که مضمون استدراج و حرکت تدریجی بسوی عذاب و مجازات دردناکتری است (رجوع شود به تفسیر نمونه ج 7 ص 33 و 34 ج 5 ص 238ـ239.)

در تاریخ بشر نمونه‏های فراوانی برای این سنت الهی هست و مختص به تاریخ اسلام نیست.

چنانچه این سنت الهی به هیچ عصر و نسل خاصی منحصر نیست و همه اعصار و اعقاب را در بر می‏گیرد.

برای نمونه یک مورد را از زبان جناب قنبر غلام امام علی(ع)تبیین می‏نمائیم:

حجاج بن یوسف ثقفی جناب قنبر را محاکمه می کرد از او پرسید تو برای علی(ع)چه کاری می کردی؟

پاسخ داد:  من برای علی وسایل وضو را فراهم می کردم.

 پرسید: علی بعد از فراغت وضو چه می‏گفت؟ پاسخ داد که: این آیه شریفه را قرائت می‏کرد:«فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شی... : ‏(آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را به روی آنها گشودیم؛ تا ‏‏(کاملا)ً خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ (و درهای امید به روی آنها ‏بسته شد).‏ سوره انعام، آیه 44‏»

حجاج گفت: گمان می کنم این آیه را بر ما تطبیق می کرد، قنبر با شجاعت گفت: آری (نور الثقلین، ج 1، ص 18‏)

سنت استدراج و املاء از سنت‌های بعد از هدایت است.

مفهوم استدراج گستره وسيعى دارد و در ارتباط با بسيارى از مفاهيم ديگر قرآن است(التفسير الكبير، ج‌21، ص‌93‌ـ‌94)، ازاين‌رو مجلسى، در ضمن دو عنوان عام «كفر و ايمان» درباره استدراج بحث‌كرده است.( بحارالانوار، ج‌70، ص‌377‌ـ‌391.

) مفاهيم پيرامون استدراج گاه در مقايسه با افراد مبتلا به اين سنّت و گاه در مقايسه با خداوند در نقش فاعل استدراج مطرح شده است. در واقع اين مفاهيم، دو روى يك سكه است كه بخش نخست آنها حالت ظاهرى استدراج (تنعّم، آسايش و احساس عزّت و اقتدار) و بخش ديگر حالت باطنى و واقعى آن (فرو رفتن آرام در باتلاق هلاكت و ابتلاى تدريجى به عذاب الهى) را نمايش مى‌دهد. از سوى ديگر، مراحل پيش از استدراج و مفاهيم همراه و ملازم آن، در كنار سرانجام استدراج، به نحوى در ارتباط با استدراج بوده، بستر اجراى آن را روشن مى‌سازد. در دسته نخست به مراحل گوناگونى از سير تدريجى انسان در بستر هدايتهاى تكوينى و تشريعى خداوند و در دسته دوم به پايان دفعى اين فرايند كه با نزول عذاب دنيوى يا فرود آمدن عذاب اخروى به هنگام مرگ قرين است توجّه شده، ازاين‌رو مفهوم مزبور در 5‌ حوزه قابل بررسى است:

1.    استدراج در ظاهر با تنعم و بهره‌مندى از لذتهاى حيات همراه است.

2.    خداوند به افراد مبتلا به استدراج، مهلت كافى مى‌دهد.

استدراج در ارتباطى تنگاتنگ با روند رو به خسران طبيعت انسانى: «والعَصر اِنَّ الاِنسـنَ لَفى خُسر» (عصر/‌103، 1‌ـ‌2) است و با مفهوم هدايت و اتمام حجت در مسير مقابله با اين روند: «و‌ما كانَ اللّهُ لِيُضِلَّ قَومـًا بَعدَ اِذ هَدهُم حَتّى يُبَيِّنَ لَهُم ما يَتَّقونَ خدا قومى را كه هدايت كرده است گمراه نمى‏خواهد، تا برايشان روشن كند كه از چه چيز بايد بپرهيزند، كه خدا بر هر چيزى داناست. » (توبه/ 9، 115) پيوند دارد.

3.    . پايان استدراج همواره با نزول ناگهانى عذاب الهى در دنيا يا آخرت همراه است.آیات ذیل به این مطلب اشاره دارد:

«فَاَخَذَهُ اللّهُ نَكالَ الأخِرَةِ والاولى"" خدا از اهل كتاب را پي خدايش به عذاب آخرت و دنيا گرفتار كرد » (نازعات/ 79، 25)، «عذاب»: «اِنَّما نُملى لَهُم لِيَزدادُوا اِثمـًا ولَهُم عَذابٌ مُهِين " بلكه آنها را (براى امتحان) مهلت مى‏دهيم تا بر گناه و سركشى خود بيفزايند، و آنان را عذابى خواركننده است. » (آل‌عمران/ 3، 178) و «انتقام»: «فَلَمّا ءاسَفونَا انتَقَمنا مِنهُم فَاَغرَقنـهُم اَجمَعين"" چون ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتيم و همگان را غرقه ساختيم. » (زخرف/43، 55)

5 . سنّت استدراج را در دو حوزه فردى و اجتماعى می توان بررسى‌كرد، یعنی در این دو حوزه وجود دارد. زیرا طبق آیات قرآن گاهی مواقع استدراج برای یک فرد می باشد و گاهی برای یک اجتماع .